دیگه دلم نه پول می خواد نه آغوش نه مهمونی نه حتی آینده...
دلم بچگیمو می خواد...
پاهای شنی،دستای کاکائویی...
دلم می خواد وقتی بلال می خورم کل صورتم زغالی شه...
100بار یه سرسره ی یه متری رو بالا برم و بازم خسته نشم...
چایی رو با 10تا قند بخورم...
بستنی و لواشک و پفک رو باهم بخورم...
سر چیزای مسخره انقد بخندم که بیفتم کف اتاق...
دلم می خواد مثل بچگیا بوی سیگار حالمو بد کنه...
آدامس بچسبونم زیر میز کلاسا...
عیدیامو بریزم تو قلک...
دلم می خواد وقتی گریه می کنم مادرم اشکامو پاک کنه نه پیرهن تنم...
میخوام شبا تو خواب غلت بزنم به جای اینکه حرف بزنم...
1000 تومن تو جیبم باشه اما دلم خوش باشه...
از درخت برم بالا...
غروبای بعضی روزا منتظر آنشرلی باشم فقط...
ولم کنی تا صبح توی شهربازی بمونم...
مادرم که نماز می خونه برم جلوش انقد ادا دربیارم تا نمازشو بشکنه و بعدش فرار کنم...
بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ شم...
دنیای آدم بزرگا خیلی سرد و تنهاست...
نظرات شما عزیزان:
مهدیه: :D
مهدیه:خوش به حالت نرگس جون
مهدیه:خب با اسم خودتون کامنت بذارین دلم خوش بشه که به جز سحر و ادمین78 دوستان دیگه هم سر می زنن:(
مهدیه:بعلهههههههههههههه،بالاخره برگشتیم خونه
چاییو با شونصد تا قند میخورم
تو خواب کلی غلت میزنم
کارتون هم زیااااااااد میبینم
ولی واقعن دوران بچگی خیلی شیرینه
مهدیه:بعد حالت بد نمیشه اینا رو باهم می خوری؟؟؟؟ خوش بحالت منم کارتون می خواااااااااااااااااام:((((
.: Weblog Themes By Pichak :.